در مسجدی که نباشد نام علی و همسرش .............لعنت بر ان مسجد محراب و منبرش
در مسجدی که نباشد نام علی و همسرش .............لعنت بر ان مسجد محراب و منبرش
فقط به عشق مولا ....
بسم الله الرحمن الرحیم
شعری زیبا از القاب امیر المومنین علی علیه السلام
شبی در خواب بودم خواب دیدم ،
میان خواب حرفی را شنیدم ،
کسی می گفت اعمالت سیاه است ،
تمام نامه ات بار گناه است ،
اگرخواهی ز مولایت بخوانی ،
غروب نیلی حیدر بمانی ،
اگر خواهی شود راضی پیمبر ،
بگو در شعر ها اوصاف حیدر ،
بگو که دشمن کفار بوده.
بگو که حیدر کرار بوده ،
بگفتم چشم از جان می نویسم،
کتابی همچو قرآن می نویسم،
شروع شد شعر من با نام ایزد ،
خدا هم دم ز حیدر نیز می زد.
علی صدیق اکبر بود والله.
علی فاتح به خیبربود والله.
علی چشم خدا،دست خدا بود ،
علی نور خدا ،مشکل گشا بود
علی فاروق اعظم بود مردم ،
ولی الله معظم بود مردم.
علی والی، علی مسجد، علی می،
صراط المستقیم بوده پیاپی،
ولی الله اعظم بود حیدر.
کریم الله معظم بود حیدر ،
علی چون ذوالفقارش دست دارد.
هزاران شیعه پا بست دارد ،
علی اذن خدا ، وجه خدا بود ،
علی شیر خدا ، محو خدا بود ،
علی را فاطمه معنا نموده ،
گدایان را علی آقا نموده.
علی مولود کعبه ، سر الله ،
امیرالمومنین بوده به والله ،
علی با دشمنان هم مهربان بود ،
امیرالمومنین شاه جهان بود.
ولایت را ز حیدر غصب کردند.
خلیفه جای حیدر نصب کردند.
ز بعد رحلت جان پیمبر ،
سلامش بی جواب گردید حیدر ،
چه تعبیری شده خواب پیمبر ،
که بوزینه نشیند روی منبر ،
تمام حرف من امشب همین است ،
فقط حیدر امیر المومنین است
♡ اللهم الرزقنا نجف الاشرف بحق علی الاعلی یا الله ♡
یاامیرالمومنین حیدر(ع)
سجده به سمت کعبه کنم یا ضریح تو؟
چون کمتر از خدا تو خدایی نکرده ای
یک شب دلم بهانه کرب و بلا گرفت
قلبم شکست و دور و برش را خدا گرفت
پس پا شدم به نیت روضه ،که ناگهان
دیدم بهشت آمد و دست مرا گرفت
ای زائری که می روی آهسته تر برو!
شوق غم حسین ، مرا هم فرا گرفت
اذن دخول خواندم و وارد شدم ولی
دیدم بهشت ، گوشه ای ازعرش جا گرفت
در مجلسی که جای رسولان وحی بود
هر کس نشست خلوت غار حرا گرفت
روضه شروع شد ؛ همه ی عرش گریه کرد
حتی خدا دلش زغم کربلا گرفت
بالای عرش منبری از نور چیده شد
اقراء؛ که هر که خواند دلش ارتقا گرفت
از بین شاعران درش محتشم که خواند
از دست های سبز پیمبر عبا گرفت
شاعر نوشت بیتی و از دست مادری
یک شب برای هیئت خود کربلا گرفت
آن سرکه روی دامن معراج جای داشت
آخر چه شد که جا به سر نیزه ها گرفت
قبله تا طاق دو ابروى تو را کم دارد
چون نمازی ست که انگار خدا کم دارد
همه ی خلق سر سفره تو مهمانند
کرم سفره تو باز گدا کم دارد
سر ما را به دو تا کیسه زر گرم نکن
سائل خانه ات این بار دعا کم دارد
گریه کن هاى تو را قلب مصفا دادند
هر کجا گریه ی تو نیست صفا کم دارد
کاروانى پى ات افتاد و پى اش افتادم
دیدم انگار سگ قافله را کم دارد
من پى تربت بین الحرمینم، بفرست
چون مریضى که مریض است و دوا کم دارد
تا رسیدن به کمالات بلا باید دید
هر کسى که نرسیده ست بلا کم دارد
بین حج کرببلا رفتى و یعنى حج هم
نیست مقبول اگر کرببلا کم دارد
خانه ما دو سه ماه است حسینیه شده
این وسط عکس تو را خانه ما کم دارد
عاقل آن است که مسکین اباعبدالله ست
هر کسى نیست در این خانه گدا، کم دارد
گریه کم دارم و فریاد زدن، پس اى داد
مانده حالا جگرم بین دو تا "کم دارد"
علی اکبر لطیفیان
بهترین فیض را به من دادند
به سوالم جواب لن دادند
عاشقان وصال تو اول
به مکافاتِ عشق تن دادند
روز، تحصیل ساختن کردم
شب که شد درس سوختن دادند
هجر تلخ است، از همین تلخی ست
خواب شیرین به کوهکن دادند
یوسف من! به دست این یعقوب
جاى پیراهنت کفن دادند
عاشقان وقت خمسِ دل دادن
پنج پنجم به پنج تن دادند
ما که آواره ایم و دربدریم
اشتباها به ما وطن دادند
ما مرتب اگر چه در نزدیم
این کریمان مرتباً دادند
به همه زر ولى به من کشکول
از همه بیشتر به من دادند
کربلاى حسین رفتن را
از سرسفره حسن دادند
***
بچه ها راحتند با عمه
کار را دست شیرزن دادند
چادر پاره را به نیزه زدند
نیزه اى هم به پیرهن دادند
کربلا می برد مرا؟...دیدم...
...به سوالم جواب لن دادند
علی اکبر لطیفیان
هرقلب برای خد قبله گاهی دارد
هر قبله برای خد خدایی دارد
این صوت شندم از درون کعبه
ایوان نجف عجب صفایی دارد
حال کنید با این دو بیتی:
خورشید پیش گنبد این شاه زرد نیست.
هر کس که خاک پای علی نیست، مرد نیست.
یک شب میان صحن نجف داد می زدم:
«گشتم، نبود بهتر از این جا، نگرد، نیست»
دریافت
حجم: 1.3 مگابایت